کد مطلب:77631 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 147-در هدف از بعثت











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«فبعث محمدا صلی الله علیه و آله بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته و من طاعه الشیطان الی طاعته، بقرآن قد بینه و احكمه، لیعلم العباد ربهم اذ جهلوه و لیقروا به اذ جحدوه و لیثبتوه بعد اذ انكروه.»

یعنی پس برانگیخت خدای تعالی محمد صلی الله علیه و آله را به راستی، تا اینكه بیرون ببرد بندگان خود را از پرستش بتها به سوی پرستیدن خود و از پیروی شیطان به سوی پیروی خود، به مصاحبت قرآنی كه ظاهر ساخت اعجاز او را و استوار گردانید حقیقت او را، تا اینكه بشناسند بندگان پروردگار خود را به صفات الوهیت در وقتی كه نمی شناختند او را به اوصاف لایقه به او و تا اینكه به زبان اقرار به وجود او بكنند بعد از اینكه منكر وجود او بودند و اعتقاد به هستی او كنند بعد از آنكه اعتقاد به هستی او نداشتند.

«فتجلی سبحانه لهم فی كتابه من غیر ان یكونوا راوه، بما اراهم من قدرته، و خوفهم من سطوته. و كیف محق من محق بالمثلات و احتصد من احتصد بالنقمات.»

یعنی پس ظاهر و آشكار شد خدای منزه از هر نقص، از برای بندگان به سبب كتاب خود كه قرآن باشد، بدون اینكه ببینند او را به چشم و آن تجلی به كتاب به سبب نمودن ایشان بود در قرآن توانایی خود را به ذكر عجایب خلقت آسمان و زمین و ما بینها و ترساندن ایشان بود به سلطنت خود به ذكر قصص قرون ماضیه و ذكر اینكه چگونه محو كرد آثار كسانی را كه محو كرد به عقوبات و چگونه دورید و به قتل رسانید كسانی را كه به قتل رسانید به شداید و صدمات.

«و انه سیاتی علیكم من بعدی زمان لیس فیه شی ء اخفی من الحق و لا اظهر من الباطل و

[صفحه 647]

لا اكثر من الكذب علی الله و رسوله. و لیس عند اهل ذلك الزمان سلعه ابور من الكتاب اذا تلی حق تلاوته و لا انفق منه اذا حرف عن مواضعه. و لا فی البلاد شی ء انكر من المعروف و لا اعرف من المنكر.»

یعنی و به تحقیق كه می آید بر شما بعد از من زمانی كه نباشد در آن زمان چیزی پنهان تر از معارف و احكام حقه و ظاهرتر از اعتقادات و احكام باطله ی ناحق، به سبب خفا و ندرت علمای دینیه و عمل نكردن مردم به احكام حقه و تشكیكات و سستی در اعتقادات یقینیه و نباشد چیزی بیشتر از دروغ و افترا بر خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و نباشد در نزد اهل آن زمان متاعی نارواج تر از كتاب خدا هرگاه خوانده شود بر مردم حق خواندن او را و اجرا داشته شود احكام او را كما هو حقه و نباشد متاعی رایج تر از كتاب خدا هر گاه میل داده شود آیات و احكام آن را از معنیهای معینه ی مقرره ی حقه و از آن نحوی كه پیغمبر صلی الله علیه و آله از جانب خدا آورده است و نباشد در شهرها چیزی قبیح تر از اوامر خدایی و نه چیزی نیكوتر از نواهی خدایی.

«فقد نبذ الكتاب حملته و تناساه حفظته. فالكتاب یومئذ و اهله منفیان طریدان و صاحبان مصطحبان فی طریق واحد و لا یوویهما موو. فالكتاب و اهله فی ذلك الزمان فی الناس و لیسا فیهم و معهم و لیسا معهم، لان الضلاله لا توافق الهدی و ان اجتمعا.»

یعنی به تحقیق اندازند[1] و عمل نكنند كتاب خدا را بردارنده های كتاب و قایلین به صدق آن و بر خود ببندند فراموشی كتاب را از جهت التفات نكردن به آنچه در آن هست، از معارف و احكام حفاظ و تلاوت كنندگان او، پس كتاب خدا و اهلش در آن روز نیست انگاشته و دور شده باشند از میان مردم و دو مصاحب[2] باشند هم سفر یكدیگر در راه واحد و جا ندهد آن دو مصاحب را جادهنده (ای)، پس كتاب خدا و اهلش كه علمای دینیه باشند، در آن زمان باشند در میان مردم و نباشند در میان ایشان و با ایشان باشند و نباشند با ایشان. به تقریب عمل نكردن مردم به احكام ایشان و نشنیدن گفته ی

[صفحه 648]

ایشان از جهت اینكه گمراه موافقت ندارد با راهنماینده ی به حق، اگر چه با هم باشند در یكجا، زیرا كه با مخالفت گفته ی راهنما مصاحبت او نفعی به او نخواهد داشت. البته از راه دور شود و به هلاكت گرفتار گردد.

«فاجتمع القوم علی الفرقه و افترقوا عن الجماعه. كانهم ائمه الكتاب و لیس الكتاب امامهم. فلم یبق عندهم منه الا اسمه و لا یعرفون الا خطه و زبره. و من قبل ما مثلوا بالصالحین كل مثله و سموا صدقهم علی الله فریه و جعلوا فی الحسنه عقوبه السیئه.»

یعنی پس اتفاق كنند بر مفارقت از كتاب و اهلش و جدایی كنند از گروه مسلمانان واقعی، گویا كه ایشان باشند مقتدای كتاب خدا و نیست كتاب خدا پیشوای ایشان، پس باقی نباشد در نزد ایشان از كتاب خدا مگر اسم او و نشناسند مگر خط او را و كتابت او را و از زمان پیش عقوبت رسانند به مردمان نیكوكار هر عقوبتی را و نام گذارند سخنان راست ایشان را افترای بر خدا و گردانند در جزای عمل خوب عقوبت بد را.

«و انما هلك من كان قبلكم بطول آمالهم و تغیب آجالهم، حتی نزل بهم الموعود الذی ترد عنه المعذره و ترفع عنه التوبه و تحل معه القارعه و النقمه.»

یعنی و هلاك نشدند كسانی كه بودند پیش از شما مگر به درازی آرزوی ایشان و دور بودن مدتهای مرگ ایشان، تا اینكه نازل شد به ایشان مرگ موعودی كه مردود است از او عذر خواستن و قبول نمی كنند عذر احدی را و برداشته شده است از جانب او توبه كردن و قبول نمی كند توبه ی كسی را و فرود می آید به او مصیبتهای شكننده و عقوبتهای شدیده.

«ایها الناس! انه من استنصح الله وفق و من اتخذ قوله دلیلا هدی للتی هی اقوم[3]، فان جار الله آمن و عدوه خائف و انه لا ینبغی لمن عرف عظمه الله ان یتعظم، فان رفعه الذین یعلمون ما عظمته ان یتواضعوا له و سلامه الذین یعلمون ما قدرته ان یستسلموا له. فلا تنفروا من الحق نفار الصحیح من الاجرب و الباری من ذی السقم.»

یعنی ای مردمان! به تحقیق كه كسی كه طلب نصیحت كرد از خدا و قبول كرد قول او

[صفحه 649]

را در اوامر و نواهی، موفق گردید به توفیقات سعادات ابدی و كسی كه اخذ كرد قول خدا و كتاب خدا را راهنمای خود، راه برده خواهد شد به طریقه ای كه استوارترین طریقه هاست كه طریقه ی مقربین باشد، پس به تحقیق كه همسایه ی خدا و نزدیك به عبادت خدا ایمن است از خوف و عذاب و دشمن خدا و دور از بندگی خدا در خوف و خطر است و به تحقیق كه سزاوار نیست از برای كسی كه شناخت بزرگی خدا را اینكه بزرگی بر خود ببندد و خود را بزرگ بشمارد، پس به تحقیق كه بلندی آن كسانی كه می دانند كه در چه مرتبه است بزرگی خدا آن است كه اختیار كنند تواضع و فروتنی را از برای او و خود را در جنب بزرگی او بالمره نیست بدانند و سلامت آن كسانی كه می دانند كه در چه پایه است قدرت و توانایی خدا، آن است كه منقاد و مطیع مر امر او باشند، پس وحشت نكنید از امام حق صدق، مثل وحشت كردن شخص صحیح از شخص جربدار و شخص سالم از امراض از صاحب امراض مسریه.

«و اعلموا انكم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی تركه و لن تاخذوا بمیثاق الكتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسكوا به حتی تعرفوا الذی نبذه. فالتمسوا ذلك من عند اهله، فانهم عیش العلم و موت الجهل.»

یعنی بدانید كه به تحقیق كه نمی شناسید رشد و راه یافتن به حق را تا اینكه بشناسید كسی را كه واگذاشته است رشد در دین را و اختیار كرده است گمراهی را و نمی گیرید عهد و پیمان كتاب خدا را تا بشناسید آن كسانی را كه شكسته اند پیمان كتاب خدا را و متمسك نمی شوید به او تا بشناسید آن كسانی را كه برانداخته اند او را، پس طلب كنید رشد و میثاق را از نزد اهلش كه ائمه ی هدی علیه السلام باشند پس به تحقیق كه ایشان زندگانی علمند و مرگ جهل و نادانی، یعنی احیای علم می كنند و ازاله ی جهل.

«هم الذین یخبركم حكمهم عن علمهم و صمتهم عن منطقهم و ظاهرهم عن باطنهم. لا یخالفون الدین و لا یختلفون فیه، فهو بینهم شاهد صادق و صامت ناطق.»

یعنی آن اهل علم آنچنان كسانی باشند كه خبر می دهد شما را حكم كردن ایشان به احكام خدایی، از علم ایشان و خاموشی ایشان از سخنان خلاف حق و دروغ از ادراك

[صفحه 650]

ایشان مر معارف حقه را و ظاهر صلاح و سداد ایشان بر باطن ایمان و اعتقاد ایشان و مخالفت و مفارقت نمی كنند از دین و اختلاف نمی كنند در دین، پس كتاب خدا در میان شما شاهد صادق است بر حقیقت امام برحق شما و خاموش گویا است بر فضیلت و صدق امام شما.

[صفحه 651]


صفحه 647، 648، 649، 650، 651.








    1. ن: یعنی پس به تحقیق اندازند، چ: یعنی پس به تحقیق كه اندازند.
    2. چ: دو مسافر.
    3. اشاره است به آیه ی 9 سوره ی اسراء (ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم...